مقدمه
گاهی اوقات با بیشتر کار کردن نمی توانــیم به هر آنچه که
از زندگی می خواهیم بـرسیم. مـن ایـن مسئله را به عینه
در کـارم می بیـنـم؛ مـردم تصور می کنند رابطه مستقیمی
بین مدت زمان انجام کار و رسیدن به اهداف وجود دارد. در
واقع، این باور تله ای است که باعث میشود یــک فرد سالم
رفته رفتـه از استعدادها و توانایی های خود سوء استـفـاده
کند. هـمه ی ما همین طـور هستـیم، دوســت داریم قبل از
اتمام روز، همه کارها را بی کم و کاست به پایان برسانیم. من به این نوع زندگی میگویم زندگی که از توازن خارج شده است، به خصوص وقتی هفته هایمان فقط سرشار از انبوه کارهایی باشد که هیچوقت تمامی ندارند.
مهم نیست کارتان چه باشد، چه یک خرده فروش ساده باشید و جه برای عوض کردن دنیا انجمن راه بیندازید، اگر بخواهید خارج از تعادل زندگی کنید، هم در کارتان پیشرفت نخواهید کرد و هم به روح و جسمتان صدمه وارد می آورید. من به همه ی ارباب رجوع هایم توصیه می کنم که در زندگی، کار، سلامتی و روابط خود را در یک درجه ی اهمیت قرار دهند. سرمایه گذاری کردن در هر سه ی این جنبه ها باعث می شود به دستاوردهای عالی در زندگی برسید و زندگی متعادلی داشته باشید. و این میسر نمی شود مگر اینکه ساعت های کمتری را سر کار بگذرانید. در این مقاله 7 قدم به سمت داشتن زندگی متعادل را برایتان عنوان میکنم امیدوارم با اجرای مطالبی که در این مقاله گفته می شود، نتایج بزرگی به دست آورید.
7 قدم تا تعادل
1) تعریف تعادل
موفقیت برای شما چه معنا و مفهومی دارد؟ اگر نتوانید آن را تعریف کنید، نخواهید توانست آن را به دست بیاورید. یک تعریف مبهم از موفقیت، اهدافی مبهم هم به وجود خواهد آورد. اهداف متداولی که معمولاً فاقد هرگونه تعریف و ساختار هستند عبارتند از: درآوردن پول بیشتر، کم کردن وزن، خوش هیکل شدن، عوض کردن دنیا، و کارآمدتر کردن روند کار. برای خیلی از افراد اینها فقط هدف نیستند، بلکه جملاتی هستند که همه ی زندگیشان را مثل زندان درآورده است. هدف های کلی مثل "کسب پول بیشتر" به دست آوردنی نیستند؛ شما هیچوقت متوجه نخواهید شد که برآورده شده اند یا نه. همیشه هدف را بالاتر می بریم و هیچوقت هم به آن نمی رسیم.
درعوض به تقلای خود ادامه می دهیم و فکر میکنیم که به "موفقیت" نزدیک تر میشویم. به جای اینکار بهتر است اهدافی برای خود مشخص کنیم که دست یافتن به آنها راحت تر باشد. مثلاً هفته ای یک ساعت را به آموزش یکی از کارمندانمان که همیشه از کارش شکایت داریم اختصاص دهیم، یا هر روز ورزش کنیم و عملکردهای روزانه مان را بسنجیم، یا برای انتشار یک پیام برای تغییر دنیا، فرجه تعیین کنیم، یا برای فروش کالاهایمان و درآوردن سود مورد نظر هر روز تماس های مناسب و مقرر را بگیریم. اهدافی مثل این به جای اینکه ما را مایوس و ناامید کند، قدرت و روحی تازه در ما ایجاد خواهد کرد.
2) تمرین
تمرین لازمه ی کار است. اکثر افراد موفق تاریخ، تمرین را سرلوحه ی امور خود قرار داده اند و از منافع آن نیز بهره مند شده اند. اما اگر از تمرین متنفر باشید و هزار و یک بهانه هم برای پشت گوش انداختن آن داشته باشید چه؟ ایجاد ساختار در زندگی به شما کمک میکند با این طفره رفتن ها مقابله کنید.
چند توصیه:
- یک جلسه ی عادی با یکی از همکاران را به صورت یک تمرین عادی درآورید.
- با یکی از دوستانتان جلسات تمرین منظم ترتیب دهید و برای حفظ این برنامه از یکدیگر حمایت کنید.
- به اتفاق همسرتان یک ورزش جدید یاد بگیرید و با هم آن را تمرین کنید.
- در ورزش مورد علاقه تان وارد رقابت شوید. یک هدف شخصی برای خود قرار دهید و برای رسیدن به آن تمرین کنید.
- در یک باشگاه دوچرخه سواری، اسکی یا تنیس عضو شوید و برای شرکت در جلسات خود را متعهد کنید.
3) ترتیب دهی به ریخت و پاش ها
چه شلوغی روی میز کار باشد، چه ماشینی که نیاز به تعمیر داشته، چه پولی که به کسی بدهکار باشید یا اتاق زیر شیروانی که کثیف و نامرتب است، همه آشفتگی ها و ریخت و پاش هایی در زندگی خود دارند. هر ریخت و پاش به طریقی سطح کارایی و انرژی ما را پایین می آورد. تصمیم بگیرید که هر ماه حداقل یکی از این ریخت و پاش های بزرگ را مرتب کنید و خواهید دید که چقدر در سرعت و کارایی امورتان تاثیرگذار است.
4) طراحی محیط کار
ما ساعت های بیشماری را سر کار می گذرانیم، اما اکثر اوقات محیط کارمان، ناراحت، ناسالم، و مانع رسیدن ما به اهدافمان است. این مشکلات عبارتند از: ضعف ارگونومیک، نور بد، و کمبود انبار کافی برای تنظیم کارها و جلوگیری از درهم برهم شدن ها. وقت بگذارید و تسهیلات محیط کاریتان را افزایش دهید. صندوق، قفسه یا هر چیز دیگری که فکر می کنید می توانید در آن وسایلتان را ذخیره کنید و کمی از اغتشاش های هفتگی روی میزتان کم کنید خریداری کنید. اگر محیط کارتان منظم و مرتب باشد، اشتیاق شما هم برای کار کردن افزایش پیدا می کند. اگر دفتر کارتان منظم و دقیق نباشد، خودتان هم نمی توانید در کارتان دقیق و منظم باشید. همچنین توصیه میکنم که محل کارتان را با یادبودهایی از بزرگترین دستاوردهای زندگیتان تزئین کنید. روی میز کار من پر از عکس های زیبایی است که خاطراتی بسیار عالی را برای من تداعی می کنند. این عکس ها به من انرژی می دهند.
5) سازماندهی روابط
خیلی از ما وقت خیلی کمی را با مهمترین آدم های زندگیمان میگذرانیم: بهترین دوستانمان، فرزندانمان، همسرمان یا حتی دوست دختر/پسرمان. باید برای ملاقات های شخصیمان هم برنامه داشته باشیم به صورتیکه که از هیچکس غافل نشویم. باید برای همسرمان، فرزندمان یا دوستمان وقت بگذاریم. در اینصورت است که مطمئن میشویم جز کار بهانه های دیگری هم برای زندگی کردن داریم. وقتی روابطی سالم داشته باشیم، مطمئناً نتیجه ی بهتری هم از کارمان خواهیم گرفت، همینطور که تجربه اینطور نشان داده است.
6) کمک شخصی
خیلی از ما از کمبود وقت گله مندیم. اما اگر برای خودمان کمک های شخصی استخدام کنیم، مثل نظافتچی برای منزلمان، یک آشپز، یک حسابدار یا یک پیمانکار، وقت اضافه ی بیشتری خواهیم داشت که می توانیم آن را صرف کارهایی کنیم که دوست داریم.
7) ارتقاء معنوی
یک برنامه ی معنوی برای متعادل کردن زندگی آدم های پرمشغله وسیله ی خوبی است. توصیه ی من این است که برای تغذیه ی روحمان به صورت هفتگی تمرینات روحانی و معنوی انجام دهیم. برای بعضی ها این تمرینات می تواند شامل نماز و عبارت های معمول باشد، برای بعضی دیگر اینکار از طریق کلاسهای یوگا، مدیتیشن، ماساژ یا طب سوزنی انجام گیرد. حتی یک پیاده روی یکنفره و متفکرانه در جنگل هم می تواند کارساز بوده و فواید معنوی برایتان داشته باشد. مهم این است که ساختاری در زندگیتان ایجاد کنید که بتوانید به روحتان هم رسیدگی کنید. با این روش خواهید دید که عملکردتان چقدر توسعه پیدا میکند!
برای داشتن یک زندگی متعادل و متوازن باید به هر سه جنبه ی زندگی که قبلاً گفته شد، رسیدگی کنید: کار، سلامتی و روابط شخصی. فقط از این طریق است که می توانید آرزهای بزرگتان را به مرحله ی عمل درآورید .